فلورانس اسکاول شین

فلورانس اسکاول شین در سپتامبر سال 1871، در "فیلادلفیایی" به دنيا آمد.اسکاول شین فیک

نویسنده و نقاش معمولی نبود وی با سخنان و کتابهایش باعث تجلی روح افراد شد و هزاران تن

از مردمان را در گشودن گره‌ها و از بين بردن دشواري‌هاي زندگی شان یاری کرد.وي سالها در

نیویورک، دانش الهي را تدریس می‌کرد. افراد بی‌شماری در کلاسهایش شرکت می‌جستند و از

این راه، پیام معنویت را به بخش گسترده‌اي از مردم می‌رساند.وی در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۰ میلادی

درگذشت.کتابهای او نه تنها در امریکا، بلکه در خارج از اين كشور نیز پُر شمارگان بودند و جای

خود را در دور افتاده‌ترین دهکده‌ها یا دورترین شهرهای اروپایی و باور نکردنی‌ترین سرزمين‌هاي

جهان باز می‌کردند. معروفترین كتاب او، با نام "چهار اثر از فلورانس اسكاول شين"، برگردان خانم

گیتی خوشدل بوده و تاكنون، شصت بار به چاپ رسيده است. این کتاب، گنجينه‌‌ای از چهار اثر زیر است :
1- بازی زندگی و راه این بازی
2- گفتار تو، عصای معجزه‌گر تو است
3- در مخفی كاميابي
4- نفوذ گفتار

فلورانس اسکاول شین، در گنجينه‌ي چهار کتاب خود که در ایران نیز فروش بالايي یافته، با زبان

بسیار ساده و روان، لُب کلام و چكيده‌ي عرفان را بیان می‌کند و نيروي روح آدمی و جایگاه او را

یادآور می‌گردد و با نفوذ گفتارش، چنان در جان آدمی رخنه مي نمايد که آدمي باور می‌کند و

ایمان می‌آورد که می‌تواند؛ آری، به راستي می‌تواند آنی باشد که می‌خواهد و بايد باشد و به

جایی می‌تواند برسد که جایگاه بلندمرتبه‌ي انساني است.

سخنان زیبایی از او

............................................................................................................

تا زمانی كه خواسته ی آدمی برآورده نشده است، نباید از آن با كسی سخن بگوید.

......................................................

هرگز نگذارید كه آرزوی قلبی شما به بیماری قلبی بدل شود. زمانی كه بیش از اندازه چیزی را خواهانید، همه ی كشش خود را از دست می دهد.

......................................................

چه بی شمارند مردمانی كه مدام به انبارداری و اندوختن سرگرمند و هراسان از به كارگیری آنچه كه دارند، كمبود و تنگدستی بیشتری را به زندگی خود فرا می خوانند. 

......................................................

سرزنش كنندگان همواره مورد سرزنش قرار می گیرند.

......................................................

جایی هست كه جز تو هیچ كس آن را پر نمی كند و كاری  

هست كه جز تو هیچ كس قادر به انجامش نیست.

......................................................                                         خانم فلورانس اسکاول شین،   

                                                                                       

كسی كه از نفوذ سخن باخبر است، به هنگام گفتگو، دقت بسیاری به خرج می دهد.

......................................................

آدمی، تنها با تاختن به سوی چیزی كه از آن می هراسد، می تواند بر ترس خود چیره شود.

......................................................

اگر از قدرت کلام بی خبرید! بدانید که: یک عبارت تاکیدی نیکوی مثبت بیش از هزار اندیشه منفی قدرت دارد و دو عبارت نیکوی مثبت بیش از ده هزار اندیشه منفی.

......................................................

به محض آرام شدن دریای افکار، کشتی‌های نجات از راه می‌رسند.

......................................................

در روی زمین چیزی نیست که بتواند در مقابل کسی که هیچ گاه مقاومت نمی کند بایستد.

......................................................

نخستین گام برای رسیدن به كامیابی این است كه از آنچه هستید، شادمان باشید.

......................................................

اگر خطای گذشته را نمی توان جبران كرد، دست كم می توان اثر آن را با مهربانی در حق كسی دیگر از بین برد.

......................................................

مردم گمان می كنند كه با فرار از شرایطی ناخوشایند، می توانند از شر آن رهایی یابند؛ بی خبر از اینكه به هر كجا بروند با همان شرایط روبرو خواهند شد.

......................................................

چه بسیارند مردمانی كه از خود به ستوه آمده اند و آرزو دارند دیگری باشند؛ چنین مردمانی از باور و اتكا به نفس بی بهره اند.

......................................................

تنها راهزنی كه دار و ندار آدمی را به تاراج می برد، اندیشه های منفی خود او است.

......................................................

به راستی كه نفرت، بیش از شرابخواری، خانه‌ها را ویران كرده است و بیش از جنگها، جان آدمیان را بر باد داده است.

......................................................

چه خوب است كه انسان بعضی وقتها به تماشای سحر برود تا با همه ی وجود، باور كند كه آفتاب بی گمان خواهد دمید.

 توکل... (داستانی کوتاه ازاسکاول شین)

زنی که در حومه شهر زندگی می کرد می خواست خانه و اثاثیه اش را بفروشد. زمستان بود و چنان برف سنگینی باریده بود که تقریبا محال بود که هیچ ماشین یا کامیونی بتواند تا در خانه اش برسد. منتها چون از خدا خواسته بودکه اثاثیه اش را به کسی که خدا می خواست و به قیمتی که خدا صلاح می دانست برایش بفروشد ، از ظواهر امر دل نگران نبود. اثاثیه اش را برق انداخت و آماده فروش وسط اتاق گذاشت . وقتی مرا دید گفت : حتی از پنجره به بیرون نگاه نکردم تا انبوه برف را ببینم یا سوز سرما را احساس کنم. تنها به وعده های خدا توکل کردم و بس!

مردم نیز به گونه ای معجزه آسا اتومبیل خود را تا در خانه اش رساندند و نه تنها اثاثیه خانه ، حتی خود خانه نیز بی آنکه کارمزدی به هیچ بنگاه معاملات ملکی پرداخت شود به فروش رفت.

ایمان هرگز از پنجره به بیرون نمی نگرد تا انبوه برف را ببیند تا سوز سرما را احساس کند.
ایمان برای برکتی که طلبیده است تدارک می بیند و بس
.

دانلود کتاب : خلاصه 4 اثر از فلورانس اسکاول شین  

 حجم:   2۸۷ کیلوبایت

تعداد صفحات: 20

 نوع فایل: PDF

دانلود فایل با لینک مستقیم        download  

نیم کیلو باش، ولی خودت باش

فردی را مجسم کنید که از آغاز تولد بدون بازو و دست متولد شده

است،بازوانی که اگر وجود  داشتند او را قادر می ساخت چیزی یا عزیزی را در

آغوش بگیرد و دستانی که اگر وجودداشت می توانست لمس کردن را تجربه

نماید و یا بتواند دستی دیگر را بفشارد.  

 اکنون فردی را مجسم کنید که از بدو تولد فاقد زانو و پاست ،فردی که توان راه

رفتن و حتی ایستادن روی دو پای خود را ندارد . حالا این دو سناریو را با هم

ترکیب کنید : فردی را تصور کنید که نه دست و بازو دارد و نه پا و زانو . تکلیف

چنین فردی با زندگی روزمره اش چیست؟

                                                   

 

 

قسمتی از کتاب نیم کیلو باش، ولی

خودت باش  ( ادامه مطلب)

 .
ادامه نوشته

چند گام براي رسيدن به آرامش

60 نكته براي رسيدن به آرامش .  (محمد مهدي حاجي پروانه)

گام 1: فهرستي از موفقيت هايي را كه تاكنون نصيبتان شده را تهيه كنيد.

گام 2: هرچند وقت يكبار به ميان طبيعت برويد و در محيطي سبز و سرشار از آرامش قدم بزنيد.

 

گام 3: هر روز به جمله هاي زير و جملاتي از اين قبيل فكر كنيد؛  -   تا زماني كه خودتان

 

نخواهيد ، هيچ كس نمي تواند تحقيرتان كند (تئودور روزولت) 

 

 ...... روزي شخصي بودايي را فحش و ناسزا مي داد، بودا به وي گفت: از تو به خاطر اين هديه

 

عالي تشكر مي كنم! اما متاسفم كه نمي توانم هديه ات را بپذيرم،  راستي اگر كسي به من

 

هديه اي دهد و من هديه را قبول نكنم به چه كسي تعلق خواهد داشت؟ 

 

 

..عشق از آن جهت در ما به وديعه  گذاشته شده كه آن را به ديگران ببخشيم.

 

 

..قلمرو خداوند درون ماست-     

 

..به دنبال رستگاري و سعادت خود باش.  

 

..از صميم  قلب خودت را دوست داشته باش

 

گام 4 : در تعطيلات آخر هفته ، فقط به تفريح و استراحت بپردازيد.

 

گام5 :  تلاش كنيد هميشه مثبت بينديشيد.

 

گام 6: به خاطر داشته باشيد كه هرگاه در كاري سرگردان مي مانيد، در حال آموختن نكته اي جديد هستيد.

گام 7: در هفته يك شب تلويزيون خود را خاموش نگه داريد تا مغزتان استراحت كند.

 

گام 8 : هر چند وقت يكبار به يك مكان مقدس برويد و با خدا راز ونياز كنيد.

 

گام 9 : با كسي كه از صميم قلب دوستش داريد تلفني صحبت كنيد.

 

گام 10: اهداف خود را بنويسيد و با آنها زندگي كنيد.

 

گام 11: در هدف گذاري واقع بين باشيد.

 

گام 12 : وسواس را از زندگي خود حذف كنيد، در اين صورت هيچ كاري نمي توانيد انجام دهيد.

 

گام 13: براي خود تعهد مشخص كنيد و به آن وفادار باشيد و تا مي توانيد براي آن حركت و

 

تلاش كنيد ولو آن كه نتيجه دلخواه شما نباشد.

نوع فایل  :  pdf

حجم فایل: ۶۹۱

رو کلمه دانلود راست کلیک کرده و گزینه  Save Target As رو کلیک کنید .  download

  

لطائف الطوائف (کتاب طنز)

اینم یه کتاب طنز جالب با حجم کم..  طنز های زیبایی داره حتما بخونیدش

 آخر هفتتون خوش

مقدمه نویسنده (ابراهیم نبوی)  

 کتاب مستطاب لطائف الطوائف از مهم ترین آثار طنز زبان فارسی است . این کتاب در قرن دهم

توسط مولانا فخرالدین علی صفی نوشته یا به عبارتی گردآوری شده است . این کتاب مجموعه

ای از لطایفی است که از قرنها قبل باقی مانده و به اشکال مختلف در میان ناقلان حکایات طنز

روایت شده است . من این حکایات را به فارسی امروز در آوردم . برخی از حکایات را که بیشتر

صورت نصیحت داشت حذف کردم و این مجموعه را شش سال قبل در ایران چاپ کردم .

 

اینم چند تا لطیفه از این کتاب امیدوارم خوشتون بیاد

ارسطو: بلاهت و زیبایی

ارسطو در راهی میرفت جوانی زیبا دید ، حکیم از او سوالی کرد ، جوان جوابی ابلهانه داد،

حکیم گفت : خانه خوبی است البته اگر کسی در آن سکونت می کرد ...

 

دهان بد بو

جاهلی به اعتراض از حکیمی پرسید : چرا دهان تو بوی بد میدهد ؟ حکیم گفت از بس که عیب

های تو را در سینه نگه داشته ام ، به نفسم سرایت کرده است ...

 

در باره ازدواج

به حکیمی گفتند در باره ازدواج چه نظری داری ؟ گفت : کد خدایی یک ماه خوشحالی دارد و یک

عمر اندوه ..

 

پزشک و دامپزشک

مردی نزد پزشکی رفت و از درد شکم فریاد زد. پزشک گفت : چه خورده ای ؟ گفت؟ سه من

بریان کرده ی سوخته ، پزشک گفت :نزد دامپزشک برو زیرا او حیوانات را معالجه می کند و من

آدمیان را ...

 

طالع نحس

منجمی را بر دار کردند شخصی در آنجا از او پرسید که این تقدیر را هم در طالع خود دیده

بودی؟ گفت بلندی ای می دیدم اما نمی دانستم که اینجا است.

 

نوع فایل :pdf

حجم فایل: ۳۴۹ کیلوبایت 

رو کلمه دانلود راست کلیک کرده و گزینه  Save Target As رو کلیک کنید . download

..........................................................................................................................................

کتاب همراه (سخنان دکتر علی شریعتی)

شاید بعضی از این جملات پرمعنا  رو تو پیامکاتون خونده باشید.. سخنان دکترعلی شریعتی ..

با این کتاب همراه میتونید تعداد زیادی از جملات ایشون رو تو گوشیتون داشته باشید. 

چند تا جمله از این کتاب همراه

...در دشمنی دو رنگی نیست، کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند ..

...در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست.

...آنان که می فهمند عذاب می کشند و آنان که نمی فهمند عذاب می دهند ..

...ارزش و سرمایه حقیقی هر انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد ..

...خداوندا نمی دانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است ..

...چه زجری می شد آنکس که انسان است و از احساس سرشار..

...لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم غافل از این که لحظه ها همان خوشبختی بودند.

...اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست ، خدا جایگزین همه نداشتن هاست.

نوع فایل:  jar

حجم فایل: ۱۶۰ کیلو بایت

رو کلمه دانلود راست کلیک کرده و گزینه  Save Target As رو کلیک کنید .  دانلود

..............................................................................................................................................................

       زندگی نامه دکتر شریعتی

                            نامه علی شریعتی به پدرش

                                                   وصیت نامه شریعتی    

معرفی دومین کتاب

اینم یه کتاب دیگه که نویسندش یه آمریکاییه به نام دکتر خاویر کرمنت مترجم این کتاب آقای

محمود فرجامی هست مطمعن باشید هر چه قدر مشکل دیگران رو بدونید رفتار متناسب تری با

اون افراد خواهید داشت به هر حال خواه نا خواه ما با آدم های مختلفی سر و کار داریم .

 خودم این کتاب رو خوندم و بهتون پیشنهاد می کنم از دستش ندید

 

قسمتی از مقدمه مترجم

آیا از این که همسایه تان زباله هایش را در جوی آب میریزد عصبانی هستید ؟ آیا تا به حال پیش

آمده که در اداره ای برای گرفتن یک امضا روز ها و ساعت ها در آمد و شد باشید ؟ آیا احساس

می کنید برخورد های رئیس تان با شما توهین امیز است ؟ تا به حال دلتان می خواسته که یک

صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که وقتی بعد از ساعت ها انتظار و پرداخت حق ویزیت کلان

موفق به دیدارش شدهاید ، بدون آنکه اجازه بدهد شما در مورد بیماریتان توضیحی بدهیدشروع

به نوشتن نسخه کرده است ؟ آیا از دیدن مجری های تلوزیونعصبی میشوید ؟ آیا باشنیدن حرف

های سیاستمداران دچار رعشه و ناسزا گویی میشوید ؟ آیا وسوسه ی خفه کردن بزرگتر های

فامیلی که دائما مشغول فوزولی و نصیحت و بزرگتری هستند زیاد به سراغتان می آید ؟ آیا با

همکاران از زیر کار در رو و زیرآب زن  زیاد دست به یقه میشوید؟ اگر پاسخ به این پرسش ها

مثبت است این کتاب برای شماست چرا که شما با بیشعور ها سر و کار دارید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دو شگفتی بزرگ جهان اهرام مصر و مجسمه ی ابوالهول نیستند آنها عبارتند از اینکه :

1). چرا بیشعورها به خودشان حق می دهند که اینقدر نفرت انگیز رفتار کنند ؟

2). چرا از یاد آوری این نکته اینقدر میرنجند؟                                                                                                                          سنت اراکولیوس

 

 

5 بخش این کتاب

چه کسی بیشعور است و چرا یک نفر باید بخواهد که بیشعور باشد؟

انواع بیشعور ها

وقتی جامعه بیشعور میشود

زندگی با بیشعورها

راه نجات

 

 

 

قسمتی از این کتاب ( بیشعوری) و سرگذشت خود نویسنده به عنوان یک بیشعور

 

 

زنم یکبار جشن تولد غافل گیر کننده ای برایم ترتیب داد اما غافلگیر کننده ترین چیز این بود که

فقط شش نفر در آن مراسم حضور داشتند که تازه سه تای آنها هم زن و بچه های خودم بودند

اما من آن را به پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیت های چشمگیرم گذاشتم برایشان

متاسف بودم که حقارت و بی کفایتشان باعث میشود که در مقابل من چنین واکنش هایی نشان

دهند اما زیاد خودم را ناراحت نمی کردم  و این قبیل خصوصیات را جزو سرشت آدم هامی

دانستم بعد هم سعی می کردم با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم.سرانجام یک روز از

خواب خرگوشی تکانی خوردم . تنها پسرم بعد از ساعت ها بگو مگو با من اعلام کرد که نمی

خواهد به کالج برود و میخواهد در نیروی دریایی ثبت نام کند تک پسرم مخواست به جنگ من

بیاید ! باورم نمی شد! در طی بیست سال گذشته هیچ کس جرات نکرده بود که با من در بیفتد و

آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود سال ها بود انگشت ندامت را به دندان می

گزید .

من می خواستم پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود اما او داشت خیره سری می کرد . از

کوره در رفتم وگفتم اگر در نیروی دریایی ثبت نام کند هر چی دید از چشم خودش دیده او هم در

مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هر چند غریب بود اما نحوه استعمال آن  برای یک مقعد

شناس نا آشنا نبود ! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت.. او به همسرم گفته بود که

تصمیم گرفته تا آنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد او در رسته هوا

و فضا ثبت نام کرد .

به خاطر این کار پسرم خیلی اعصابم به هم ریخت ودر هم شدم با دلخوری از زن و دخترم

پرسیدم که نظرشان در باره این ماجرا چیست و منتظر بودم که آنها تایید کنند که من پدر

دلسوزی هستم و آن پسر کار احمقانه ای انجام داد.

 

با بغض گفتم چطور دلش امد از خواسته منی که اینقدر دوستش دارم سر پیچی کند ؟

بعد پاسخی شنیدم که خیلی برایم غیر منتظره بود اول دخترم زیر لب گفت: (( شما فقط و فقط خودتان را دوست دارید ))

چند لحظه بهتم زد بعد به عنوان آخرین امید چشم به همسرم دوختم اما او هم حرف دخترمان را تایید کرد و گفت :(( راست می گوید اصلا راستش را بخواهی چند سالی میشود که زندگی مشترک ما به آخر خطش رسیده لطفا همین امشب از این خانه برو  ))

نمی توانستم آنچه که در حال وقوع بود باور کنم فقط در عرض چند ساعت دنیای شخصی من نیست و نابود شده بود

تا چند روز آنچه را رخ داده بود در ذهنم زیر و بالا می کردم قبلا معتقد بودم که حق با من است مثل همیشه که علی رغم اعتقاد دیگران حق با من بود .یکی داشت کسانی که خیلی دوستشان داشتم را از من دور می کرد آنها را علیه من تحریک کرده بود دلم میخواست بدانم کار چه کسی بود تا حسابش را برسم.

قبلا هم بارها با کسانی رو برو شده بودم که در مقابل اعتقادات و رفتار های من دست به یکی

کرده بودند . در چنین مواقعی فقط وفقط با اتکا به اراده قوی ام توانسته بودم وقار و شخصیت

خودم را حفظ کنم بالا خره به این نتیجه رسیدم  که این مورد با بقیه فرق چندانی ندارد .

بزرگترین دغدغه ام این بود که در نهایت با پیروزی نزد خانواده ام برگردم ، اما هر کاری که در این

راه می کردم با شکست مواجه میشد آنها نمی خواستند مرا ببینندو با من حرف بزنند ما از هم

دورتر و دورتر می شدیم سرانجام با درماندگی چیزی را قبول کردم که قبولش برای هر بیشعوری سخت است : به کمک کس دیگری نیاز دارم !

بنابراین با یکی از همکاران روانپزشک به مشاوره نشستم  همه چیز را برایش تعریف کردم و ازش

پرسیدم که اشکال از کجاست و چی به سر خانواده ام آمده است ؟ آیا مریض شده اند ؟

خواهش کردم که حقیقت را رک رو روراست به من بگوید  چرا که من آدمی قوی بودم و توانایی

مواجهه با هر خبر و پیشامد نا گواری رو داشتم .

 

دوستم کمی درنگ کرد و بعد در حالی که توی چشم های  من نگاه می کرد گفت :(( آنها مریض نیستند حالشان خیلی هم خوب است ))

مدتی طول کشید تا منظورش از این حرف را بفهمم چیزی که مواجهه با آن برایم خیلی سنگین بود .

(( م م منظورت این است که ... پس من مریضم ؟ ))

(( نه... تو هم مریض نیستی . تو فقط بیشعوری .))  

..........................................................................................................................

دانلود با حجم ۲.۵۰مگابایت ( پی دی اف)

رو کلمه دانلود راست کلیک کرده و گزینه  Save Target As رو کلیک کنید .    download

..........................................................................................................................

معرفی یه کتاب

 سخنان ناب اندیشمندان و متفکران

بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات مصیبت و عذاب کشیده ،بهترین دلیلش هم این است که در بین تمام آنها فقط او می تواند بخندد..(نیچه)

در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان صحبت است . (افلاطون)

وقتی انسان  دوست واقعی دارد که خودش هم یکدوست واقعی باشد. (امرسون) 

آنجا که حقیقت نباشد همه چیز پست و زشت و مبتذل است. ( سقراط)

بد بختی مربی استعداد استر (هوگو)

رو کلمه دانلود راست کلیک کرده و گزینه  Save Target As رو کلیک کنید .         download

 ضمنا نوع فایلش پی دی اف هست که باید نرم افزار خوندنش رو داشته باشید

 این کتاب رو خودم خوندم واقعا جملات جالب و پند آموزی داره بیشترشون سخنان فلاسفه

هست اگه دانلودش کردید حتما نظرتون رو هم بگید حجم فایلشم 1.43 مگابایته  .

..........................................................................................................................................