علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد
هنگامی كسي بدون آینده نگری دچار مشكلي ميشود و يا هنگاميكسي براي آينده برنامهريزي
ميكند، گفته ميشود: "علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد"
در زمانهای دور كشتي دچار توفان شد و مسافران كشتي همه غرق شدند. در ميان مسافران، تنها یه نفر زنده ماند و وقتی چشم را باز کرد خود را در جزیره ای ناشناخته ديد بدون هدف راه افتاد و هنوز راه زيادي نرفته بود كه به شهری نزدیک ساحل رسید.
در دروازهي شهر گروه زيادي از مردم ايستاده بودند. همه به سوي او رفتند و با احترام او را يكراست به قصر باشكوهي بردند و بهعنوان شاه بر تخت نشاندند.
مرد مسافر كه عاقل بود، دانست اشکالی در کار است و سعي كرد به اين راز پي ببرد . عاقبت به پيرمردي برخورد كه آدم خوبي به نظر ميرسيد. محبت زيادي كرد تا اعتماد پيرمرد را به خود جلب كرد. در ضمن گفتگوها فهميد كه مردم آن شهر رسم عجيبي دارند.
پيرمرد ، به او گفت: معمولاً شاهان وقتي چندسال بر سر قدرت ميمانند، ظالم ميشوند. ما به همين دليل هر سال يك شاه براي خودمان انتخاب ميكنيم. هر سال شاه سال پيش خودمان را به دريا مياندازيم و كنار دروازهي شهر منتظر ميمانيم تا كسي از راه برسد. اولين كسي كه وارد شهر بشود، او را بر تخت شاهي مينشانيم. تختي كه يكسال بيشتر عمر نخواهد داشت
مسافر فهميد كه چه سرنوشت تلخی در پيش روي اوست. او براي نجات خود فكر ي كرد و با دادن با کمک پیرمرد بدون اينكه اطرافيان بفهمند در جزيرهاي كه در همان نزديكيها بود قصری ساخت و مواد غذايي و وسايل مورد نياز زندگياش را به جزيره انتقال داد.
یکسال گذشت، وقتي شاه خوابيده بود ، مردم بدون حرف و گفتگو شاهي را كه يكسال پادشاهياش به سر آمده بود از قصر بردند و به دريا انداختند.
او در تاريكي شب شنا كرد تا به يكي از قايقهايي كه دستور داده بود آن دور و برها منتظرش باشند رسيد. سوار قايق شد و بهطرف قصري كه ساخته بود رفت.
وقتی به قصر رسید پيرمرد به استقبالش آمد و گفت:وقتی مطمئن شدی كه واقعهي به دريا افتادن اتفاق خواهد افتاد،پيش از وقوع و بهوجود آمدن اين واقعه فكری کردی و راهی یافتی."علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد"